نسیم عشق

عشق، سامان دادن به بی نظمی احساس و برهم زدن نظام عقل است

نسیم عشق

عشق، سامان دادن به بی نظمی احساس و برهم زدن نظام عقل است

قاصدک

 

 خاک تنها دوستی ست که تو را نسنجیده در آغوش می کشد 

 

من به اعتماد معتاد بودم آنقدر تر‌َک خوردم تا ترک کردم  

 

در انتظارم نگذار، این ست چیزی که از تو انتظار دارم 

 

تنها کسی که به حال شاعر اشک می ریزد خودکارست  

 

تنها شعری که برای سرودنش فکر نمی کنم عشق است 

 

 آنهایی که حق دیگران را می خورند، همیشه گرسنه اند   

 

 خواستم سکوت را بشکنم، ترسیدم دیگر جوش نخورد   

 

وقتی سفره دلم را باز کردم، همه گرسنه بودند 

 

 حوصله ام سر رفت زیرش را خاموش کردم  

 

 برق چشمهایت مرا گرفت، قلبم اتصالی کرد 

 

 آسمانی باش برای آنان که پرنده می شوند 

   

  عُمر، تنها مسافری ست که بر نمی گردد 

 

  دلم تنگ بود، یک سایز بزرگتر گرفتم 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
جعفر جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 22:58 http://dost66.blogfa.com/


درود
خوبین؟
وبتون خیلی باحال و جالب و زیباست
موفق باشید

دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم
این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کو به قصد خون ما عهد را بشکست و پیمان نیز هم
دوستان در پرده می‌گویم سخن گفته خواهد شد به دستان نیز هم
چون سر آمد دولت شب‌های وصل بگذرد ایام هجران نیز هم
هر دو عالم یک فروغ روی اوست گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان بلکه بر گردون گردان نیز هم
عاشق از قاضی نترسد می بیار بلکه از یرغوی دیوان نیز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است و آصف ملک سلیمان نیز هم

حافظ
به عمری یک نفس با ماچو بنشینند بنشانند

اگه دوست دارید.
منو با نام
دوست من سلام
لینک کنید و بهم خبر بدید که با چه نامی شما رو لینک کنم
بدرود
[گل]

ممنون، باحالی از خودتونه - جالبی از مرامتون و زیبایی از کلامتون سر چشمه میگیره.

میتونید منو با اسم (نسیم عشق) لینک کنید.

سوگند شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 00:22 http://setaresoheil27.blogfa.com

سلام وحید جان

وبلاگ جالبی داری ولی متاسفانه بخاطر تداخل رنگی که قلم با بگ گراند ایجاد کرده خیلی نتونستم ادامه بدم.

ممنونم که رد پاتو برام گذاشتی تا تشکر کنم از بودنت.

سلام، فقط بخاطر گل روی ماهت قالب ویلاگو عوض کردم.

سراب رد پای تو
کجای جاده پیدا شد
کجا دستاتو گم کردم
که پایان من اینجا شد
کجای قصه خوابیدی
که من تو گریه بیدارم
که هرشب هرم دستاتو
به آغوشم بدهکارم
تو با دلتنگیای من
تو با این جاده همدستی
تظاهر کن ازم دوری
تظاهر میکنم هستی

تو آهنگ سکوت تو
به دنبال یک تسکینم
صدایی تو جهانم نیست
فقط تصویر میبینم
یک حسی از تو در من هست
که میدونم تورو دارم
واسه برگشتنت هر شب
درارو باز میزارم

باد صبا شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:01 http://www.nakojaabademan.blogsky.com/

سلام دوست عزیز
نمی دونم کار خودتان است یا نه اما کار هرکی هست در مورد نوشته نظر میدهم که به نظرم:
کاری جالب بود که هر خط خود شعری کامل بود و اما هیچ با هم ارتباط خوبی نداشته اند.
شاید واقعا مینیمال یا کاریکلماتهایی را پشت سر هم چینده ای که در بعضی جاها شعر گونه شده اند و دیگر حالات نه.
به هرحال هر خط پر بود از کلمات و معانی
موفق باشی
لطفا به وبلاگم نیا ولی اگر امدی در مورد نظر من تو وبلاگ خودت یا شعر خودت یا به به چه خوب بود صحبت نکن
ممنونم

سلام، منظورتو کاملاً درک می کنم.

در مورد مطالب بله بهم ربطی ندارند هر کدوم برای خودشون دنیایی و تفسیر جداگانه ای دارند.
در واقع قاصدک٬ حکایت چند پند و نثرهای نغز بود.

YeGaN یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 13:49 http://kisskissn2.blogfa.com

mamnun azizam

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد